پيامک هاي عاشقانه






ـ کسي که خيلي دوستت داره هميشه نگرانته به خاطر همين بيشتر از اينکه بگه دوستت دارم مي گه مواظب خودت باش .

ـ کاش مي شد قلب ما از ياس بود تک تک گلبرگ آن احساس بود پاک و سبز و ساده و بي ادعا کاش مي شد بهتر از الماس بود . کاش مي شد عشق را تفسير کرد عاشقي را با محبت سير کرد .

ـ در مکتب ما رسم فراموشي نيست در مسلک ما عشق هم آغوشي نيست ، مهر تو اگر به هستي ما افتاد هرگز به سرش خاموشي نيست .

ـ اسمت رو رو ي غنچه نوشتم ، شکفت ! روي درخت نوشتم ، ميوه داد ! توي صحرا نوشتم ، لاله زار شد ! آخه عزيزم ، اين هم شد اسم ؟!

ـ عاشقي از زبان مشاغل مختلف راننده : ديگه دارم کم کم ريپ مي زنم مثل ماشينهاي تصادفي شدم اگه همين طوري پيش بره بايد برم زير دست اوراق چي قلبمم به روغن سوزي افتاده ، معلم رياضي : نمي دونم چرا جواب تمام مسائلم بي نهايت ميشه يا بي جواب ميمونه هر چي تفريق مي کنم جمع ميشه هر چي جمع مي کنم کم ميشه ، مهندس کامپيوتر : اي آنکه مرا دي سي کرده اي و در وجودم ويروس بلاستر 2003 فرستاده اي کي دوباره من را ري پير خواهي کرد ؟ به فرياد گرافيکم برس .

ـ تو دنيا هيچ هيچي نداشته باشي مطمئن باش 3 چيز هميشه مال تو هست : خداي مهربون ، فکراي قشنگ ، قلب کوچيک من .

ـ از ديده به جاش اشک خون مي آيد ، دل خون شده ، از ديده برون مي آيد ، دل خون شد از اين غصه که از قصه عشق . مي ديد که آهنگ جنون مي آيد .

ـ چو کس با زبان دلم آشنا نيست ، چه بهتر که از شکوه خاموش باشم ، چو ياري مرا نيست همدرد ، بهتر ، که از ياد ياران فراموش باشم .

ـ دلي که عشق ندارد و به عشق نياز دارد ، آدمي را همواره در پي گم شده اش ، ملتهابانه به هر سو مي کشاند .

ـ به يک فرشته گفتم : برو معشوقم که عاشقش هستم را نوازش کن ! فرشته رفت و وقتي برگشت ديدم چشماش اشکيه و گريه کرده ! به فرشته گفتم : معشوق مرا نوازش کردي ؟! فرشته گفت : نه نشد !! به فرشته گفتم : چرا ؟! فرشته مهربون گفت : دو فرشته هيچ وقت همديگرو نوازش نمي کنند .

ـ اگه با ديدن من غم تو دلت جون ميگيره ميميرم که تا ابد قلب تو آروم بگيره .

ـ عشق يعني شب نخفتن تا سحر عشق يعني سجده ها با چشم تر ، عشق يعني سر به دار آويختن عشق يعني اشک حسرت ريختن ، عشق يعني در جهان رسوا شدن عشق يعني مست و بي پروا شدن ، عشق يعني سوختن يا ساختن عشق يعني زندگي را باختن .

ـ عشق يه سم شيرينه ... بدون نسخه کسي که دوسش داري مصرفش نکن . از دسترس بچه ها دور نگهش دار ... و در محل تاريک ازش مواظبت کن .

ـ وقتي قلبت شکست ، خورده هاشو يه گوشه نگه دار درسته که هيچ وقت مثل اولش نمي شه اما شايد بتوني تکه هاي گم شده يه قلب ديگه باشي ...

ـ آنقدر اسم تو را زمزمه کردم که لبم سوخت ، اما نام تو را توبه نکردم جگرم سوخت .

ـ کنار آشنايي تو آشيانه مي کنم فضاي آشيانه را پر از ترانه مي کنم کسي سوال مي کند براي چه زنده اي ؟ و من براي زندگي تو را بهانه مي کنم .

ـ آدما فکر مي کنن شاعرا خيلي غم دارن کاشکي فقط اين بود اونا خيلي کسارو کم دارن عاشق کسي ميشن که عاشقاش فراوونه بين انتخاب عشقش عمريه که حيرونه .

ـ در عشق اگر عذاب دنيا بکشي ، با اشک به ديده طرح دريا بکشي ، تا غربت من هزار فرسنگ باقيست . تنها نشدي که درد تنها بکشي .

ـ عشق مرگ نيست زندگي است . سخت نيست عين سادگي است . عشق عاشقانه هاي باد و گندم است . اولين پناهگاه کودکي آخرين پناهگاه آدم است . زندگي زيباست حتي اگر نابينا باشي ؟ خوش آهنگ است حتي اگر کر باشي ؟ مسحور کننده است حتي اگر فلج باشي ؟ اما بي ارزش است اگر ثانيه اي عاشق نباشي .

ـ اگر مي دانستي دل ترک خورده من با ياد چشمان باراني ات شکسته تر مي شود هيچ گاه به من پشت نمي کردي .

ـ اگر مي بيني کسي به روي تو لبخند نمي زند علت را در لبان فرو بسته خودت جستجو کن .

ـ ويکتور هوگو مي گه هرگز به کسي که دوستش داري نگو دوستت دارم ... ويکتور هوگو اشتباه کرده دوست دارم دوست دارم دوست دارم .

ـ بي تو بودن کار من نيست ، تا دلت نرفته برگرد ...

ـ من در اين کلبه خوشم تو در آن اوج که هستي خوش باش من به عشق تو خوشم تو به عشق هر که هستي خوش باش .

ـ نظامي ترين جمله عاشقانه : توي اردوگاه قلبت منم يه اسير جنگي ، تو منو شکنجه ميدي توي اين قلعه ي سنگي .

ـ دل تاري است که وقتي بشکند بهتر مي نوازد .

ـ بيا در باغ چشمانم درختي از عطوفت باش ، که من فانوس شهرم را به دستان تو بسپارم .

ـ به سلطان حقيقت ها ، فراموشت نخواهم کرد ، تو تنها شعله اي هستي ، که خاموشت نخواهم کرد .

ـ مي دوني آدما بين الف تا ي قرار دارند . بعضي ها مثل (ب) برات مي ميرند ، مثل ( د ) دوستت دارند ، مثل ( ع ) عاشقت مي شوند ، مثل ( م ) منتظر مي مونند ، تا يک روز مثل ( ي ) يارت بشن .

ـ تو اولين جنگاوري هستي که قلعه قلب مرا با تير نگاه و کمان ابروانت فتح کردي و مرا اسير زلفانت نمودي ...

ـ زيباترين سلام دنيا طلوع خورشيد است آن رابدون غروبش تقديمت مي کنم .

ـ عقل را در عقل ( ضرب ) و همدلي و عشق را با حاصل آن ( جمع ) کنيد خودپستي را از آن ( تفريق ) و حاصلش را بر دو که ( تقسيم ) کنيد آنچه ( مي ماند ) فقط ( خوشبختي ) است .

ـ با خون غم نوشتم غربت مکان ما نيست ، از ياد بردن دوست هرگز مرام ما نيست .

ـ هزار تا رگ دارم و هزار تا رفيق ، تو شاه رگي و تک رفيق .

ـ محبت تنها جوشکاريه که دلاي شکسته رو مجاني جوش مي ده .

ـ سکوتي بود بر قلبم که با آن مي زدم فرياد اگر از شهر غم رفتي مرا هرگز مبر از ياد .

ـ چارلي چاپلين به دخترش : تا وقتي قلب عريان کسي را نديدي بدن عريانت را نشانش نده ! هيچ گاه چشمانت را براي کسي که معني نگاهت را نمي فهمد گريان مکن . قلبت را خالي نگه دار اگر هم يه روزي خواستي کسي را در قلبت جاي دهي سعي کن که فقط يک نفر باشد به او بگو که تو را بيشتر از خودم و کمتر از خدا دوست دارم زيرا که به خدا اعتقاد دارم و به تو نياز دارم .

ـ تا که دلدار پيامي نفرستاد ، ننوشت سلامي و کلامي نفرستاد .

ـ صد نامه فرستادم و آن شاهسواران پيکي ندوانيد و سلامي نفرستاد .

ـ قسم به عشق پروانه که وجودش را در راه عشق مي سوزاند و قسم به شمعي که تا سردي عشق مي سوزد و ناله اش بر نمي خيزد .

ـ تو مثل راز پاييزي و من رنگ زمستانم ، چگونه دل اسيرت شد ، قسم به شب نمي دانم .

ـ شاد باش که زشادي تو من هم شادم ، تا تو شادي ز غم هر دو جهان آزادم ، لذت زندگي من همه خرسندي توست ، به وفايت که وفايت نرود از يادم .

ـ من از زندگاني آموختم چگونه اشک ريختن را ،ولي اشکهايم نياموخت چگونه زندگي کردن را .

ـ متين ترين کلمه (عشق ) است . جذاب ترين کلمه ( آشنايي ) است . پاک ترين کلمه ( وجدان ) است . تلخ ترين کلمه ( جدايي ) است . زشت ترين کلمه ( خيانت ) است . سخت ترين کلمه ( تنهايي ) است و بدترين کلمه ( بي وفايي ) است .

ـ گل عشق تو هستم شبنمم باش . دلم دنياي زخمه مرهمم باش ز درد بي کسي قلبم شکسته ، به شهر بي کسي ها همدم باش .
در کنار ساحلت من قايقي شکسته ام تو همان ساحل عشقي که بهت دل بسته ام .
اي رفيق مهربان هر شب دعايت مي کنم ! اگر ندارم ثروتي جانم فدايت مي کنم .

ـ نمي خوام بگم که قدر يه دنيا دوستت دارم ...
چون دنيا يه روز تموم ميشه ... نمي خوام بگم که مثل گلي ... چون گل هم يه روز پژمرده ميشه ... نمي خوام بگم که سياهي چشمات مثل شبهاي پر ستاره اس ... چون شب هم بالاخره تموم ميشه ... نمي خوام بگم که مثل آب پاک و زلالي ... چون آب که هميشه پاک نمي مونه .

ـ ويليام شکسپير ميگه : زماني که فکر مي کني تو 7 آسمون 1 ستاره هم نداري ، يکي يه گوشه دنيا هست که واسه ديدنت لحظه شماري مي کنه ...

ـ نمي نويسم ... چون مي دانم هيچ گاه نوشته هايم را نمي خواني ! حرف نمي زنم ... چون مي دانم هيچ گاه حرف هايم را نمي فهمي ! نگاهت نمي کنم ... چون تو اصلاً نگاهم را نمي بيني ! صدايت نمي زنم ... زيرا اشک هاي من براي تو بي فايده است ! فقط مي خندم ... چون تو در هر صورت مي گويي من ديوانه ام .

ـ هرگز گمان مبر ز خيال تو غافلم ، گر مانده ام خموش ، خدا داند و دلم .

ـ خاطرم نيست تو از باراني يا که از نسل نسيم ، هر چه هستي گذرا نيست ، هوايت ، بويت ، ... فقط آهسته بگو ... بادلم مي ماني ...

ـ شکستن يک دل مگه چقدر قدرت مي خواد که فکر کردي اون که قويتره تو هستي .

ـ هي فلاني زندگي شايد همين باشد يک فريب ساده و کوچک آن هم از دست عزيزي که زندگي را جز براي او و جز با او نمي خواهي .

ـ دل که رنجيد از کسي خرسند کردن مشکل است شيشه بشکسته را پيوند کردن مشکل است .

ـ مي روم از رفتن من شاد باش ، از عذاب ديدنم آزاد باش ، گر چه تو تنهاتر از من مي روي ، آرزو دارم ولي عاشق شوي ، آرزو دارم بفهمي درد را ، تلخي برخوردهاي سرد را .

ـ وقتي دل تنها کالائيست که خدا شکسته آن را مي خرد ، پس چرا من به دست کسي که دلم را شکسته بوسه بزنم ... ؟

ـ هرگز نشد بياي پيشم بگيري دستاي منو ، بدوني من عاشقتم گوش کني حرفاي منو ، تو بي وفا بودي ولي اوني که برات مي مرد منم ، تا زنده ام دوست دارم اينم کلام آخرم ...

ـ بايد تو رو پيدا کنم شايد هنوز هم دير نيست . تو ساده دل کندي ولي تقدير بي تقصير نيست ...

ـ دلمو شکستي اما تو اشتباه کردي . قسم به اون خدامون خيلي گناه کردي .

ـ غريب است دوست داشتن و عجيب تر از آن است دوست داشته شدن ... وقتي مي دانيم کسي با جان و دل دوستمان دارد ... و نفس ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ريشه دوانده ؛ به بازيش مي گيريم هر چه او عاشق تر ، ما سرخوش تر ، هر چه او دل نازک تر ، ما بي رحم تر . تقصير از ما نيست ، تمامي قصه هاي عاشقانه ، اينگونه به : گوشمان خوانده شده اند .

ـ ميدوني بني ادم اعضاي يکديگرند يعني چي ؟ يعني مثلاً تو جيگر مني !

ـ هميشه فکر کن تو يه دنياي شيشه اي هستي ، پس سعي کن به طرف کسي سنگ پرتاب نکني ، چون اولين چيزي که ميشکنه دنياي خودته .

ـ ببخشيد از معاملات عشقي مزاحمتون ميشم ببخشيد قلب شما مستاجر نمي خواد ؟؟؟

ـ من انگار يه پرنده که نشستم روي بامت تو هم انگار که مي خواستي من باشم هميشه رامت گرمه و امنه آشيونت واسه اين تنها پرنده شايد هم سر پناه واسه روزاي خزون اين پرنده اما اين پرنده انگار نمي تونه که بمونه آخه توي آسمونت دل کوچک پرنده .

ـ هر موقع خواستي از کسي جدا بشي يادت نره بهترين راه اينه که بهش بگي براي هميشه خدانگهدار ، شايد طرف مقابلت ناراحت بشه و قلبش بشکنه ولي بهتر از اينکه منتظر بمونه .

ـ عشقي که تنها با يک نگاه آغاز مي شود ، با شناخت سست و سست تر مي شود ، ولي عشقي که با شناحت آغاز مي شود با هر نگاهي عميق و عميق تر مي شود .

ـ ز درد عشق تو با کس حکايتي که نکردم ، چرا وفاي تو کم شد ، شکايتي که نکردم .

ـ با دل عاشق بد نکن اي آدم نامهربون . سنگدل و بي وفا نشو ، يه دل داري اينم نشون .

ـ عشق با جدايي نمي ميرد ، با بسيار با هم بودن شايد ، ولي با جدايي هرگز .

ـ ترا افسون چشمانم ز ره برده ست و مي دانم ، چرا بيهوده مي گوئي ، دل چون آهني دارم ، نمي داني ، نمي داني ، که من جز چشم افسونگر ،در اين جام لبانم ، باده مرد افکني دارم .
چرا بيهوده مي کوشي که بگريزي ز آغوشم ، از اين سوزنده تر هرگز نخواهي يافت آغوشي ، نمي ترسي ، نمي ترسي ، که بنويسند نامت را ، به سنگ تيره گوري ، شب غمناک خاموشي .

ـ بيا دنيا نمي ارزد به اين پرهيز و اين دوري ، فداي لحظه اي شادي کن اين روياي هستي را .

ـ ترا افسون چشمانم ز ره برده است و مي دانم که سر تا پا بسوز خواهشي بيمار مي سوزي ، دروغ است اين اگر ، پس آن دو چشم رازگويت را ، چرا هر لحظه بر چشم من ديوانه مي دوزي .

ـ نقاش ازل تا که به چشمان توپرداخت ، ديوانه شد از طرز نگاهت ، قلم انداخت .

ـ زندگي تاس خوب آوردن نيست ، تاس بد را خوب بازي کردن است .

ـ ميگن خدا ابر رو به گريه در مياره تا گلها بخندن پس هر وقت بارون باريد يادت نره بخندي .

ـ فرق است بين دوست داشتن و داشتن دوست : دوست داشتن امري لحظه ايست اما داشتن دوست استمرار لحظه هاي دوست داشتن است .

ـ من عاشقم ، همين و بس ، غصه نداره بي کسيم ، قشنگي ماست که ما به هم نمي رسيم .

ـ سعي کن هيچ وقت عشق رو گدايي نکني چون هيچ وقت به گدا چيز با ارزش نمي دن .

ـ دلم از باد خزان مي لرزد ، زانکه من زاده تابستانم شعر من آتش پنهان من است ، روز و شب شعله کشد در جانم .

ـ خوشبختي يک مقصد نيست که در جستجوي آن باشيم ، يک مسير است . ممکن است هم اکنون در آن مسير قرار داشته باشيم . پس نه در حسرت ديروز و نه در روياي فردا ... فقط براي امروز .

ـ آنجا که توئي ، رهگذري نيست مرا ، جز دوري تو غم ديگري نيست مرا ، خواهم که به جانيت پرواز کنم ، حيف است که هيچ بال و پري نيست مرا .

ـ لنگر عشق زدم بر دل طوفاني تو ، تکيه گاهم شده است ساحل باراني تو .

ـ کاش مي دانستي آن کس که در تو اميد به زندگي را پرورش مي داد ، خودش محتاج قطره اي از باران محبت بود .

ـ باز هم ثانيه ها اسم تو را جار زدند و دقايق امشب يه تو تکرار زدند ، سکوتي که در اين عقربه ها مي چرخيد ،نکند در دل تو اسم مرا دار زدند .

ـ تو رفتي و من شدم لحظه شمارت ، دو قطره اشک مانده يادگارت ، اگر برگشتي و من را نديدي ، بدان که مرده ام از انتظارت .

ـ گله دارم ز همه قول و قراري که نشد ، سردي عشق تو و فصل بهاري که نشد .

ـ نمي گم دلم اسيره نميگم پيش تو گيره من ميگم اگه نباشي دلم از غصه مي ميره .
عطر حرفات واسه من بوي گل شقايقه ، تو رو ديدن واسه من قشنگ ترين دقايق .

ـ تمام اميد آسيابان به وزش باده تا آسيابش از کار نيافتده ، قلبم آسياب ، خودم آسيابان و نفسهايت باد !

ـ اگه کسي ديوونت بود ، بازيش نده ، اگه عاشقت بود ، دوسش داشته باش ، اگه دوست داشت ، بهش علاقه نشون بده ، اگه بهت علاقه نشون داد ، فقط بهش لبخند بزن ، اين طوري هميشه يه پله ازش عقب تري .

ـ ز خون دل به نعشت گل فشانم ، کنار جسم مجروحت بمانم ، ز خون حنجرت گيرم وضويي ، به زخم پيکرت قرآن بخوانم .

ـ گرمترين احساسات را نصيب کسي کن که در سردترين لحظه ها به ياد توست .

ـ ميان آدمها چيزي نيست جز ديوارهايي که خود آنها ساخته اند .

ـ من به چشمان پر از مهر تو عادت دارم ، به تو و طرز نگاه تو ارادت دارم ، عطش حسرت ديدار تو را پايان نيست ، اشتياقي است که هر لحظه و هر ساعت دارم .

ـ دلتنگي هميشه از نديدن نيست ، لحظه هاي ديدار با همه زيبايي گاه پر از دلتنگي است .
منو ببخش که نديده مي گرفتم التماس اون نگاه نگرونو منو ببخش که گرفتم جاي دست عاشق تو ، دست عشق ديگرونو لايق عشق بزرگ تو نبودم .

ـ دوست داشتن ساده اما دل سپردن سخت است ، دل دادن ساده اما فراموش کردن سخت است عاشق شدن ساده اما عاشق ماندن سخت .

ـ عشق کنار هم ايستادن زير باران نيست ...!!!
عشق اين است که يکي براي ديگري چتر شود و ديگري هرگز نفهمدچرا خيس شد .

ـ دوستي مثل ايستادن روي سيمان خيسه !
هر چي بيشتر بموني رفتنت سخت تر مي شه ، و اگه رفتي جاي پاهات براي هميشه مي مونه .

ـ عشق به ساعت شني مي ماند !
از يک طرف هر لحظه قلب را پر تر مي کند ، و از آن طرف مغز را خالي و خالي تر !

ـ هر وقت تونستي برف رو سياه کني ، آتيشو بوس کني ، يا توي آب يه نفس عميق بکشي اون وقت منم مي تونم تو رو فراموش کنم !

ـ فاصله تابش خود را بر ديگران تنظيم کن ، خداوند خورشيد را در جايي نهاده که گرم کند ولي نسوزاند !

ـ از من که گذشت ...
اما اگر باز در سرت هواي خداحافظي داشتي ، از همان ابتدا سلامي نکن ... لطفاً

ـ دوستي يک حادثه است و جدايي يک قانون
پس بيا حادثه آفرين و قانون شکن باشيم !

ـ هرگز نديدم بر لبي لبخند زيباي تو را ، هرگز نمي گيرد کسي در قلب من جاي تو را ...

ـ زندگي به من آموخت که دست دادن معني رفاقت نيست ، بوسيدن قول ماندن نيست ، و عشق ، هرگز ضمانت تنها نشدن نيست ...

ـ زندگي زيباست حتي اگر کور باشي ...
خوش آهنگ است حتي اگر کر باشي ...
مسحور کننده است حتي اگر فلج باشي ...
اما بي ارزش است اگر ثانيه اي عاشق نباشي ! ...

ـ کنار آشيان تو آشيانه مي کنم فضايه آشيانه را پر از ترانه مي کنم کسي سوال مي کند : به خاطر چه زنده اي ؟ و من براي زندگي تو را بهانه مي کنم .

ـ کاش 2 تا دل داشتم تا يکيش فداي تو مي شد و يکيش در حسرت تو مي مرد.

ـ نيم نگاهت را به تمامي دنيا نخواهم فروخت ، بي آنکه ذره اي به يادم باشي .

ـ اي خوش آن لحظه ديدار که ما يار شديم ، به صفاي دل هم سخت گرفتار شديم .

ـ اي کاش گل باغ بهارت بودم ، اندر قفس عشق هزارت بودم .

ـ اي کاش به هر سو که نظر ميکردي ، من مردمک چشم سياهت بودم .

ـ اگه صداي پاک تو همدم شب هاي منه ، عزيزم حضور زيباي تو هميشه دنياي منه ، آشنايان را خبري از دل تنهايم نيست ، غم دل با که بگويم که کسي يادم نيست .

ـ راز اين نکته فقط باد صبا مي داند ، دارمت دوست به قدري که خدا مي داند .

ـ همه دنيا رو زير و رو کردم ، تو را شايد دير آرزو کردم ، قدم هاي آخر و آهسته تر بردار ، واسه من کابوسه ، فکر آخرين ديدار .

ـ من به جرم با وفايي اين چنين تنها شدم ، چون ندارم همدمي بازيچه ي دل شدم .

ـ مرا اشارتي کافي است تا هر دم به فداي اشارت راز نگاهت شوم .

ـ تک و تنها نشستم بدون يارم ، وقتي اون نيست من خيلي تنها و زارم .

ـ هميشه اسم تو بوده اول و آخر حرفام ، بس که اسم تو رو خوندم ، بوي تو داره نفسهام .

ـ اي خوش آن لحظه ديدار که ما يار شديم ، به صفاي دل هم سخت گرفتار شديم .

ـ يادمان باشد بر سجاده عشق ، جز براي دل محبوب دعايي نکنيم .

ـ اگه صداي پاک تو همدم شب هاي منه ، عزيزم حضور زيباي تو هميشه دنياي منه .

ـ گل فرستادم ، تو بو کن ، اگر رفتم تو با گل گفتگو کن ، اگر مردم فداي تار مويت ، اگر ماندم ، که باز آيم به سويت .

ـ تو از زيباترين نيلوفر من ، بخوان غم را تو از چشم تر من ، بدان اين روي زرد از دوري توست ، که سر بيرون زد از خاکستر من .

ـ زندگي را اشکي بيش نمي دانم ، پس بگذار با اشک چشمانم بنويسم . دوست دارم ...

ـ گلي دارم که تو گلها غريبه ، نه نارنجه و نه ليمو و نه سيبه ، گلي دارم به دست کس نميدم ، خريدم گوهري و پس نميدم .

ـ کاش هرگز در محبت شک نبود ، تک سوار مهرباني تک نبود ، کاش بر لوحي که بر جان و دل است ، واژه ي تلخ خيانت حک نبود .

ـ گلت خشک شد ولي هرگز نمرده ، زمان بوي تو رو از خونه برده ، دلم خوش بود مي آيي يه شب تو خوابم ، ولي چند ماهه که خوابم نبرده .

ـ مي خوام به زودي ببينمت ، کنار چهار راه دلتنگي ، خيابان تنهايي ، کوچه ي دوستي .

ـ به چه مانند کنم در همه آفاق تو را ، هر چه در ذهن من آمد تو از آن خوب تري .

ـ يک صندلي خالي کنار روياهام از آن توست بنشيني يا بروي ، دوستت دارم .

ـ جهان بي دوست زندان جان است ، صفاي زندگي با دوستان است .

ـ بيا اينجا صداقت مي فروشم ، براي تو محبت مي فروشم ، بيا بهر نگاهي از تو اي دوست ، دلم را زير قيمت به تو عاشق ترينم مي فروشم .

ـ گر چه ما را نکند دوست به پيامي شاد ، خاطر دوست عزيز است خدا يارش باد ...

ـ الف را از ازل آغاز عشق است ، ب بسم الله را اعجاز عشق است .

ـ شانه هاي عاشقان گر تکيه گاه اشک هاست ، پس چرا بر شانه ام اشکي نميريزد کسي .

ـ نمي دونم چون عزيزي دوستت دارم يا چون دوستت دارم عزيزي .

ـ ديگه رو خاک وجودم نه گلي هست نه درختي ، لحظه هاي بي تو بودن مي گذره اما به سختي .

ـ غرق ترانه مي شوم از نگاه گاه گاه تو . کاش خانه اي بنا کنم در حوالي نگاه تو .

ـ همين امروز دوستم بدار ، شايد فردايي نباشد .

ـ باز آمدنم به خدمتت دير نشد ، انديشه مکن دلم ز تو سير نشد ، يک موي تو را به عالمي نفروشم ، تو جان مني ، کسي ز جان سير نشد .

ـ اگه باهات نبودم برات که بودم ، اگه چشات نبودم نگات که بودم ، اگه حرفات نبودم صدات که بودم ، اگه خودت نبودم فدات که بودم ...

ـ تا تو هستي زندگي هست ، عاشقي هست ، حرمت عاشقي هست ، تا تو هستي لحظه ها همه عزيزن . ديگه هرگز نمي زارم اشکا از چشات بريزن .

ـ پشت پلکم عکستو نقاشي کردم گلکم ، تو رو مي بينم تا وقتي چشم مي بندم گلکم ، اي پيام اين تبسم که رو لبهاي منه ، خيلي وقته که به گريه ام مي خندم گلکم .

ـ اگر چه نازنينان را وفا نيست ، گلستاني چو باغ آشنا نيست ، اگر بر رخ هفتم پا گذارم ، دلم يک لحظه از يادت جدا نيست .

ـ اون منم که عاشقونه شعر چشماتو مي گفتم ... هنوز هم خيس مي شه چشمام وقتي يادتو مي افتم ...
هنوز هم مي ياي تو خوابم تو شباي پر ستاره ... هنوز هم مي گم خدايا کاشکي برگرده دوباره .

ـ به خاطر تو قلب پر از کينه ام را پر از لطف و صفا مي کنم . به خاطر تو همسفر باد مي شوم و به دنبال تو مي آيم ، به خاطر تو هزاران ماهي سرخ را در درياي عشقت رها مي کنم ، به خاطر تو لحظات پاياني عمر را از نو آغاز مي کنم .

ـ به پندار تو :
جهانم زيباست !
جامه ام ديباست !
ديده ام بيناست !
زبانم گوياست !
قفسم طلاست !
به اين ارزد که دلم تنهاست ؟

ـ گوني گوني دوستت دارم ، ولي قربونت گوني هاشو پس بده مال مردمه .

ـ عشق را با تو تجربه کردم ، اميد به زندگي را در تو آموختم . محبت را در قلب تو يافتم . اي شاپرک شبهاي تنهاييم با هر تپش قلبم مي گويم دوستت دارم .

ـ چشمان هميشه عاشقم در انتظار توست ، وقتي که مي گويي دوستت دارم اول روي اين جمله فکر کن شايد نوري را روشن کني که خاموش کردن آن به خاموش شدن او ختم شود .

ـ تحملي که داده بودي داره تموم ميشه ، مگه نگفتي همه جا مال مني تا هميشه ، دلم داره شور ميزنه اين دل رو بي خبر نذار .
تو رو خدا با خوبي هات روي هيچ دلي اثر نذار .

ـ به تو عادت دارم ، مثل پروانه به آتش ، مثل عابد به عبادت و تو هر لحظه که از من دوري ، من به ويرانگري فاصله مي انديشم ، در کتاب احساس واژه ي فاصله يک فاجعه معنا شده است ، تو توانايي آن را داري که به اين فاجعه پايان بخشي .

ـ همه کلمات با آنچه ميان من و توست بيگانه اند و من هيچ کلمه اي را براي گفتگوي با تو شايسته تر از سکوت نيافته ام ، آيا سخن مرا مي شنوي ؟؟؟

ـ ز چشمت چشم آن دارم ، که از چشمت نيندازد ، به چشمانت قسم ، که چشمانم به چشمان تو مي نازد .

ـ بار دگر ما را کلک زد ، دم از يک اتفاق مشترک زد ، براي لحظه اي با تو شکفتن ، هزاران بار قلبم را محک زد .

ـ مي نويسم واسه تو ، نگو ديگه ديره ، من از اين فاصله ها بد جوري گريه ام مي گيره . مي شينم پاي حرفات ، تا ته قصه باهاتم . بيا شاهزاده عاشق ، که من خسته فداتم .

ـ بيا در باغ چشمانم ، چراغي از عطوفت باش ، که من فانوس شهرم را به دستان تو بسپارم .

ـ بيا شاهزاده عاشق ، توپري قصه هامي ، تنهايي معني نداره تو مثل سايه باهامي ...

ـ امشب آسمان را به دلم گره خواهم زد ، و قافيه هاي شعرم را در هم خواهم ريخت ، به خاطر تو ...
بي قرار بي قرارم ...

ـ من به جرم با وفايي اين چنين تنها شدم ، چون ندارم همدمي بازيچه ي دل ها شدم .

ـ به حساب شما ميليون ها گل بنفشه واريز کرديم !! شما مي توانيد از طريق مهر کارت برداشت کنيد ...

ـ مي دوني قشنگي زندگي چيه ؟ اينه که تو بي خبر باشي يکي به خاطر تو با خدا راز و نياز مي کنه .
تو ممکن است در تمام دنيا فقط يک نفر باشي، ولي براي بعضي افراد تمام دنيا هستي ، ( گابريل گارسيامارکز )

ـ دستانم تشنه دستان توست شانه هايت تکيه گاه خستگي هايم ، با تو مي مانم .

ـ با تو مي مانم بي آنکه دغدغه هاي فردا داشته باشم زيرا مي دانم فردا بيش از امروز دوستت خواهم داشت .

ـ چه زيباست به خاطر تو زيستن و براي تو ماندن و به پاي تو سوختن و چه تلخ و غم انگيز است دور از تو بودن براي تو گريستن و به عشق و دنياي تو نرسيدن .

ـ اي کاش مي دانستي بدون تو و به دور از دستهاي مهربانت زندگي چه ناشکيباست .

ـ شب براي چيدن ستاره هاي قلبت خواهم آمد . بيدار باش من با سبدي پر از بوسه مي آيم و آن را قبل از چيدن روي گونه هايت مي کارم تا بداني اي خوبم دوستت دارم .

ـ من از طرز نگاه تو اميد مبهمي دارم ، نگاهت را مگير از من ... که با آن عالمي دارم !

ـ کاش زندگي شعر بود تا برايش يک دنيا شعر مي سرودم تا با آهنگش در خلوت بي کسي هايش هيچوقت تنهانماند کاش زندگي قصه بود تا برايش يک دريا قصه مي گفتيم تا همسفر با ماهيهاي آزاد هميشه اقيانوس خوشبختي را پيدا کند .

ـ براي ديدن من دلت را ديده کن ديدي که تنهايم ؟!

ـ از عشق پرسيدم نام ديگر تو چيست ؟ زبان سرخش را در آورد و گفت : سر سبزي که بر باد مي رود !!!
ـ ديرگاهيست که تنها شده ام قصه غربت صحرا شده ام وسعت درد فقط سهم من است . باز هم قسمت غم ها شده ام ، دگر آيينه ز من بي خبر است که اسير شب يلدا شده ام من که بي تاب شقايق بودم همدم سردي يخ ها شده ام ، کاش چشمان مرا خاک کنيد تا ببينم که چه تنها شده ام ...

ـ اگر دورم ز ديدارت دليل بي وفايي نيست وفا آن است که نامت را هميشه بر زبان دارم . وفا آن است که نامت را نهاني زير لب دارم .

ـ نور دليل تاريکي بود و سکوت دليل خلوت ، تنها عشق بي دليل بود که تو دليل آن شدي .

ـ غير از غم عشق تو ندارم غم ديگر ، شادم که جز اين نيست مرا همدم ديگر .

ـ خوشحالم که خوابي عزيزم ، چون اگر بيدار بودي و مي دونستي از دلتنگي تو خوابم نمي بره ، حتما خوابت نمي برد !

ـ دل رو زدم به دريا زدم برات پيامي ، فقط براي اينکه نگي که بي مرامي !

ـ مواظب باش تو جزيره ي آدم خوارها نري ، آخه تا بياي ثابت کني آدم نيستي خوردنت !! آخه اونا که فرشته نديدن !

ـ عيب کار از جعبه تقسيم نيست ، سيم سيار دل ما سيم نيست ، اين هم هزاران طول موجش ، ديش احساسات ما تنظيم نيست .

ـ سلام خوبي ؟
امروز رفتن دکتر ، گفت رگهاي قلبت بسته شده !
شرمنده ديگه راهي براي بيرون اومدنت نيست .

ـ ببخشيد ! جام زرين شما توي وسايل من پيدا شده !
ميشه من اسيرتون بشم !!؟

ـ دلم را آهني کردم مبادا عاشقت گردد ، ندانستم توي ظالم دلي آهن ربا داري .

ـ اگر کسي رو دوست داري نه براش ستاره باش ، نه آفتاب چون هر دوشون زود گذرند ، پس براش آسمون باش که هميشه بالاي سرش باشي .

ـ تنها دارويي که خاصيت داره ، چشم هاي قشنگ توست ، که هم آرومم ميکنه هم داغون !

ـ عشق تو به دل جوشش جانانه نهاده ، عقل از سر ما برده به ميخانه نهاده ، يکدم ز سر لطف به اين بنده نظر کن ، کين عشق به دل همت مردانه نهاده .

ـ هر که با ما دوست باشد سرور و سالار ماست ياد او درمان ما و قلب او در قلب ماست ...

ـ داستان زندگي من قصه ايست متن آن وجود تو پايان آن نبود تو ...

ـ دلا ديشب چه مي کردي تو در کوي حبيب من ؟
الهي خون شوي اي دل تو هم گشتي رقيب من !

ـ يه شب ميميرم اما تو ميگي دوسم نداري ، منم تنهات مي زارم و ميري تنهام ميزاري ، تو که هرگز نمي دوني خدا عاشق کشي رو دوست نداره !
تو که نمي دوني يه روز يار تو هم تنهات مي زاره .

ـ قصه عشق اگر اين همه دامنگير است ، دست من نيست ، دلم ساده و بي تقصير است .

ـ بيا عشقم که بي تو من نفس را هم نمي خواهم ، که بي تو ثروت و مال و هوس را هم نمي خواهم ... بيا عشقم که با تو هر نفس رنگي و دل شاد است ، بيا با تو دل غمگين من آزاد آزاد است .

ـ گلم عشقم عزيزم ناز من ، تنهاي تنهاييم ، بيا چون گر تو باشي شادم و سلطان دنيايم .

ـ وصيت کردم بعد مرگم قلبمو اهدا کنن اما گفتن اجازه صاحبش لازمه . اجازه ميدي ؟

ـ در خلوت من نگاه سبزت جاريست ، اين قسمت بي تو بودنم اجباريست ، افسوس نمي شود کنارت باشم ، بي تو هر ثانيه و هر لحظه من تکراريست ...

ـ مراقب بچه ها باشيد تا گلها رو نچينند ...
اشتباه نکن ! شهردار نيستم ، فقط نگران خودم هستم !

ـ مرا هر جور خواهي در به در کن ، جفايت را از اين هم بيشتر کن ، بزن با عشق خود آتش به جانم ، ولي آتش نشاني را خبر کن .

ـ خواستم خونه عشقو تو قلبت بسازم ، اما شهرداري مجوز نداد !

ـ يارب دل دوستان پر از غم نکني ، با تير بلا قامت ما خم نکني ، اي چرخ تو را به قرآن سوگند ، يک مو ز سر عزيز ما کم نکني .

-در درياي عشقت شنا کردم ناگهان قورباغه اي ديدم فرار کردم.!!!

ـ بدترين فريب عاشق شدنه ! چون خودت رو به چيزي متعلق مي کني که يه روزي از دستت ميره .

ـ دو
دو
دووو
دو و سه تا شش تا
سر کار بودي عزيزم فکر کردي دوستت دارم .

ـ از خدا پول خواستم بانک داد ، درخت خواستم جنگل داد ، اتاق خواستم خونه داد ، دسته گل خواستم تو رو داد .

ـ زندگي کن ولي اسير نشو ، عاشق شو ولي ديوانه نشو ، دوستت دارم ولي لوس نشو !

ـ همدم گل گشته ام همبستر خاکم مکن . قطره قطره مي چکم از چشم خود پاکم مکن ...

ـ آن کبوتر که لب بام شما پر زد و رفت ... دل من بود که آمد به شما سر زد و رفت .

ـ بعضيا با غصه پيرن ، بعضيا با غم رفيقن ... بعضيا از بس عزيزن هرگز از دلها نميرن !!

ـ شبي از پشت يک تنهايي نمناک و باراني تو را با لهجه گلهاي نيلوفر صدا کردم ، تمام شب براي با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهايت دعا کردم .

ـ کاش در طلوع چشمان تو زندگي مي کردم تا مثل باران هر صبح برايت شعري مي سرودم . آن هنگام زمان را در گوشه اي جا مي گذاشتم و به شوق تو اشک مي ريختم اشک مي شد و برصورت مه آلودت مي لغزيدم تاشايد جاده اي دور . هنوز بوي خوب بهار را وقتي از آن مي گذشتي در خود داشته باشد که مرهمي باشد براي دلم . بيا و از کنار پنجره دلم عبور کن تويي که در ذهن خسته هميشه بهاري .

-باورم کن باورم کن اي نازنينم دست نازنينت را بکش بر سرم همنفسم اي عزيزم ،به جان عاشقان قسم اي جان جانان اين قلب ناقابلم هديه به توست ،باورم کن باورم کن اي همه اميدم من به عشق تو اي نازنينم زنده ام،گر نکني باورم اي قلبم بدان مي ميرم از دق مي ميرم و جون مي دم ،دستاي نازتو بکش بر سرم فرياد بزن آسمون منو باور کن باور کن دوستت دارم دوستت دارم نه 5 تا نه 7 تا بلکه بينهايت تا، محدثه جونم عزيزم دوستت دارم.

ـ نذاري فاصله ها ، تو هجوم سايه ها ، ميون غريبه ها ، نذاري تو جاده ها تو رو از من بگيرن ، تو خودت خوب مي دوني ، توي راه زندگيم ، دلخوشم به بودنت ، پس نکني يه کاري تا فرق نکنه چه بودنت ، نبودنت .

ـ گفتي : دور مرا خط بکش !!! کشيدم ... حالا تو در محاصره مني .

ـ خدا دوست داره منو ، تنهام نمي ذاره ، تو رو مي بخشه به من ، سر راه مياره ، خدا دوست داره منو ، با اين دل تنگم تو رو مي بخشه به من مي دونه يه رنگم .

ـ اي دل نگفتمت حذر از راه عاشقي ؟؟؟ رفتي ؟ بسوز ، اين همه آتش سزاي توست .

ـ بهترين چيز رسيدن به نگاهي است که از حادثه عشق تر است .

ـ خدا مي دونه که من فقط تو رو دوست دارم . خدا مي دونه که تو تنها عشق مني . خدا مي دونه که من اين اس ام اس رو تا حالا براي چند نفر فرستادم .

ـ تو که مي دوني من زياد به خيابون ها وارد نيستم ميشه بگي بايد از کدوم طرف قربونت برم ؟!!

ـ معلم گفت ( الف ) گفتم او . معلم گفت ( ب ) گفتم با او . معلم گفت ( پ ) گفتم پيش او . معلم گفت ( ج ) خواستم بگويم جدايي گفت نگو ...

ـ يکي در آرزوي ديدن توست . يکي در حسرت بوييدن توست ولي من ساده و بي ادعايم . تمام هستي ام خنديدن توست .
منبع:نشريه مداد رنگي،شماره 3